مَم مَمِ شو ( آئین آفتاب خواهی مردم مازندران در گذشته)

در زمان های گذشته، هنگامی که در روستاها و ییلاقات بندپی شهرستان بابل استان مازندران، باران به صورت مداوم و طی چند روز با شدت می بارید، مردم برای بندآمدن باران آیین های آفتاب خواهی را برگزار می‌کردند. بعضی از بزرگان منطقه نقل می‌کنند که ما به یاد داریم زمان‌هایی که در فصل تابستان حدود یک ماه، کمتر و بیشتر، پشت سرهم باران می‌بارید و آفتاب را در آسمان نمی‌دیدیم. با این بارندگی تمام راه های روستا، پر از گل و لای می‌شد و عبور و مرور از کوچه های روستا حتی با چکمه هم بسیار مشکل بود و اهالی با پای برهنه مسیر را طی می‌کردند و در این مواقع چاره‌ای جز طلب آفتاب نداشتیم.
از باورهای متداول میان مردم بندپی، «مَم مَمِ شو» یا اقدام گروهی کودکان یا جوانان یک روستا برای بندآمدن باران بود. در زمان های گذشته هنگامی که در فصل تابستان و به هنگام دِرو برنج، در طی چند روز به طور مداوم باران شدیدی می‌بارید و ادامه یافتن این بارش موجب آسیب زدگی به محصولات برنج یا مزراع و دام های مردم می‌شد، اهالی منطقه برای اینکه باران بند بیاید و آفتاب شود تا بتوانند محصولات برنج خود را که حاصل چند ماه زحمت، خستگی‌ها و بی­‌خوابی­‌های شبانه‌روزی بوده برداشت کنند، مم مم شو انجام می‌دادند.

نحوه انجام مم مم شو به این صورت بود که عده‌ای از جوانان روستا یا کودکان به اتفاق هم در یک مکان جمع می‌شدند. آنها لباس‌های کهنه به تن می‌کردند و با استفاده از ذغال، صورت همدیگر را سیاه می‌کردند. به دست یکی پارو می‌دادند. «دیزنون» یا سه پایه را به دست یکی دیگر می‌دادند یا روی سر او می‌گذاشتند، یکی دستش جارو و برخی ها هم در دستشان زنگوله بود یا آن را به پیراهن خود آویزان می‌کردند.
آنها به صورت دسته جمعی و هماهنگ در کوچه‌های روستا زیر باران حرکت می‌کردند و به خانه های روستا وارد می‌شدند. در این موقع یکی از همراهان با پارو گل را می‌گرفت و در هوا پخش می کرد یا آن را پرتاب می کرد، دیگری جارو را به گل می‌زد و آن را به دیوار خانه­‌ها می‌مالید. آنها در حیاط منازل در گل و لای بالا و پائین می‌پریدند و صاحبخانه را جهت دعا تحریک می‌نمودند.
مم مم شو علاوه بر اینکه نوعی آفتاب خواهی بود، یک نوع بازی و سرگرمی و تفریح سالم هم محسوب می‌شد و برای رفع کدورت‌ها و دور کردن ناراحتی‌ها انجام می‌گرفت. کودکان و جوانان در پایان کار، به قسمتی از روستا می‌رفتند و در زیر باران و در گل و لای، با یکدیگر کشتی می‌گرفتند و یا هدایایی که از خانه‌های مردم گرفته بودند می‌خوردند. این آیین امروزه از بین رفته است.

برگرفته از سایت بندپی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *